نیت یا خواسته شما اهمیت چندانی ندارد!هرچقدر یک کسب وکار یا سازمان قصد داشته باشد که برای کاربران/ مشتریانش تجربه خوشایندی فراهمکند ولی استراتژی طراحی تجربه کاربری مشخصی نداشته باشد؛ احتمال موفقیتش نزدیک به صفر است!
نخست بیایید نگاهی گذرا به تعریف استراتژی طراحی تجربه کاربری داشته باشیم:
استراتژی UX یا تجربه کاربری یک برنامه مشخص یا چشم اندازی است برای کمک به کسبوکارها تا کاربران را به بهترین شیوه ممکن برای خرید یا استفاده از محصول ترغیب کند؛ و مجموعه ای از بایدها و نبایدها هنگام طراحی است. روشن است که استراتژی تجربه کاربری باید همراستا با استراتژی کلی کسبوکار باشد.
چرا استراتژی طراحی تجربه کاربری اهمیت زیادی دارد؟
اگر به زبان ساده یا خودمانی بخواهم بگویم پاسخ این است که: کار بی برنامه و مسیر مشخص یا به جایی نمیرسد؛ یا اگر هم درصد کمی موفق باشد اتفاقی و شانسی بوده است!
و اگر بخواهیم کمی دقیقتر به مسئله نگاه کنیم میتوانیم موارد زیر را فهرست کنیم:
- استراتژی تضمین ماندگاری محصول یا خدمت ماست: اگر بدون استراتژی مشخص یا استراتژی نامناسب کار را پیشببریم، ممکن است کودک ما (که همان محصول است) سرزا از دست برود! یا اگر کودک ما طوری با دیگران معاشرت کند که در جمع(کاربران) پذیرفتنی نباشد، از طرف جامعه(مشتریان) بیمهری میبیند؛ و نهایتا در انزوا با تحمیل هزینه های فراوان به والدین(ذی نفعان محصول) مجبور به گوشهگیری و ترک اجتماع(بازار) خواهدشد!
- ریسک تولید و نگهداری محصول را کم میکند: هیچ خانوادهای وقتی تصمیم به داشتن فرزندی میگیرند؛ دوست ندارند برای مادر خطری به وجود بیاید و یا نتوانند در آینده به خوبی فرزندشان را پرورش دهند.
محصول شما نیز مانند فرزند شماست. با داشتن یک برنامه و استراتژی خوب برای تجربه کاربری، ریسک و خطرپذیری را میتوانید به حداقل برسانید؛ و پس از عرضه آن به کاربران نیز هزینههای نگهداری محصول و خطراتی که تهدیدش می کنند را نیز کاهش دهید؛ در نتیجه محصولات شما به دلیل توجه به کاربران و ذینفعان؛ سودمند وبا چرخه عمر طولانی خواهد بود.(در این پست میتوانید به نمونههایی از بحرانهای واقعی که برخی از کسبوکارها را بهسبب استراتژی نادرست درگیر کرده را بخوانید). - استراتژی درست سبب میشود محصولی با بهترین کیفیت و بالاترین کارایی عرضهشود: همه ما میدانیم که آزمون و خطا گاهی وقتها لازم و گاهی وقتها اجتناب ناپذیر است.فرزندی را که بهنام محصول پرورش میدهیم هم از این اصل مستثنی نیست؛ ولی هرچه بتوانیم با استفاده از تجربههای قبلی و اصولی فرزندمان را رشد دهیم؛ زندگی بهتر و خوشایندتری را هم خود و هم اطرافیانش(کاربران) تجربه خواهند کرد.
وقتی که امکانش هست که پیشدستانه محصولی باکیفیت و کاربردپذیری بالا به بازار عرضه کنیم، چرا از این فرصت طلایی استفاده نکنیم؟ - استراتژی طراحی تجربه کاربری خوب سبب میشود روی حل مشکلات واقعی تمرکز کنیم و از خیالپردازی بیمورد دست برداریم: همانطور که میدانیم اصل کار دیزاین روی تمرکز روی حل مشکلات است. معمولا والدین دوست دارند فرزندشان به بالاترین سطح زندگی برسد و ایدهآل هایی هم برایش درسر میپرورانند؛ بهخصوص اگر کمالطلب باشند. در مورد صاحبان محصول و طراحان تجربه کاربری نیز کمابیش وضع به همینگونه است.میخواهند محصولی با قابلیتهای ویژه به بازار عرضهکنند؛ ولی در بسیاری اوقات نیازهای واقعی کاربران درنظر گرفتهنمیشود.شاید بسیاری از ما دوست داشتهباشیم دستپرورده ما “ایلان ماسکگونه” بتواند به گستره وسیعی از نیازهای مردم پاسخ دهد؛ ولی قریب بهیقین اینگونه نخواهد شد!برعکس؛ با یک استراتژی نادرست و رویایی، ممکن است کل محصولمان زمین بخورد و فرزندمان دیگر نتواند بهآسانی از جای خود بلند شود!
پس بپذیریم که محصول ما قرار نیست بهدرد همه کاربران بخورد؛ یا همه کاربران را راضی نگهدارد. واقعبینانه استراتژی طراحی کاربری را بچینیم و توسعه دهیم!
و سخن پایانی: استراتژی یک سیاست ثابت و همیشگی نیست. بنا به شرایط و نیازهای هر مقطع زمانی ممکن است اصلاح یا دستخوش دگرگونی شود.برای آن همیشه آماده باشیم.
در این نوشته مفهوم استراتژی طراحی تجربه کاربری را به زبان ساده بیان کردم و به اهمیت آن پیبردیم.
با من باشید تا در پستهای آینده برایتان از چگونگی تدوین استراتژی UX و مطالبی در پیوند با آن صحبت کنم ؛و اطلاعات تکمیلی لازمی را کسب کنید.
*آیا شما برای کسبوکار خود به فکر استراتژی طراحی UX بودهاید؟ چه موضوعاتی هست که فکر میکنید در این مطلب جای آنها خالی است؟
همین جا بنویسید تا با هم بیشتر یاد بگیریم!
*برای نوشتن این مطلب از این منبع هم بهره گرفتهام.
**ممکن است به مطالعه مطالب زیر هم علاقمند باشید:
UX و UI چیست؟آشنایی با مفهوم تجربه کاربری و رابط کاربری به زبان ساده
مبانی طراحی تجربه کاربری: یک طراحی درست باید شامل چه مراحلی باشد؟
تفاوت تجربه کاربری با تجربه مشتری: چرا کاربرباشی تعریف دگرگونهای دارد؟